ابنعساکر دمشقی (اعلام)ابنعَساکر، نام تنی چند از دودمان بنیعساکر که پس از درگذشت ابوالقاسم علی بن عساکر چهره نامدار این خاندان به این عنوان خوانده شدند. فهرست مندرجات۲ - حسن بن هبةالله ۳ - صائنالدین هبةالله ۳.۱ - مشایخ علوم مختلف ۳.۲ - راویان حدیث ۴ - علی بن حسن ۴.۱ - تحصیلات ۴.۲ - سفرهای علمی ۴.۳ - تعداد مشایخ ۴.۴ - شاگردان و راویان ۴.۵ - آثار ۴.۵.۱ - چاپی ۴.۵.۲ - خطی ۵ - قاسم بن علی ۵.۱ - آثار ۶ - عبدالرحمان بن محمد ۷ - افراد مشهور دیگر ۸ - فهرست منابع ۹ - پانویس ۱۰ - منبع ۱ - شهرت و پایگاه علمیشهرت و پایگاه علمی و اجتماعی بنیعساکر بیشتر به سبب نفوذ و اقتدار قاضیان و فقیهان بنام شافعی اشعری است که از میان آنان برخاستهاند. اینان نزدیک به ۲۰۰ سال (۴۷۰-۶۶۰ق) با وجود دشمنی و رقابت حنبلیان، در دمشق و خطه شام شوکت و اعتبار فراوان داشتند. [۱]
یوسف ابنجوزی، مرآة الزمان، ج۸، ص۳۳۶، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۰ق/ ۱۹۵۱م.
[۲]
عبدالوهاب سبکی، طبقات الشافعیة الکبری، ج۷، ص۷۰، به کوشش محمود طناحی و دیگران، قاهره، ۱۳۸۳ق/ ۱۹۶۴م.
[۳]
عبدالقادر نعیمی دمشقی، الدارس فی تاریخ المدارس، ج۱، ص۸۵، به کوشش جعفر الحسنی، دمشق، ۱۳۶۷ق/ ۱۹۴۸م.
معروفترین افراد این خاندان عبارتند از:۲ - حسن بن هبةاللهابومحمد حسن بن هبةالله بن عبدالله بن حسین دمشقی شافعی (۴۷۰-۵۱۹ق/ ۱۰۷۷- ۱۱۲۵م)، از نصر مقدسی حدیث شنید و با او مصاحبت داشت. وی در صرف و نحو به استادی رسید و در فقه از سران شافعیان دمشق شد. ازدواج وی با دختر قاضی دمشق ابوالفضل یحیی قرشی از خاندان اموی تبار و سرشناس بنیقرشی و نیز ازدواج ابوبکر سلمی محمد بن علی (د ۵۶۴ق) شافعی، خطیب پرآوازه جامع دمشق با تنها دختر حسن شهرت و اعتبار او را در آن دیار بالا برد. [۴]
یوسف ابنجوزی، ج۸، ص۳۳۶، مرآة الزمان، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۰ق/ ۱۹۵۱م.
[۵]
عبدالوهاب سبکی، طبقات الشافعیة الکبری، ج۷، ص۷۰، به کوشش محمود طناحی و دیگران، قاهره، ۱۳۸۳ق/ ۱۹۶۴م.
[۶]
عبدالقادر نعیمی دمشقی، الدارس فی تاریخ المدارس، ج۱، ص۱۰۱، به کوشش جعفر الحسنی، دمشق، ۱۳۶۷ق/ ۱۹۴۸م.
[۷]
عبدالقادر نعیمی دمشقی، الدارس فی تاریخ المدارس، ج۱، ص۱۸۱-۱۸۲، به کوشش جعفر الحسنی، دمشق، ۱۳۶۷ق/ ۱۹۴۸م.
[۸]
عبدالحی ابنعماد حنبلی، شذرات الذهب، ج۴، ص۱۰۵، قاهره، ۱۳۵۱ق.
دانشمندان و قاضیان این ۳ خاندان (بنیعساکر، بنیقرشی، بنیسلمی) از سده ۵ تا ۷ق/ ۱۱ تا ۱۳م در جریان تحولات فکری و رویدادهای اجتماعی دمشق نقشی فعال داشتهاند.۳ - صائنالدین هبةاللهصائنالدین هبةالله بن حسن بن هبةالله (۴۸۸-۵۶۳ق/ ۱۰۹۵- ۱۱۶۸م)، برادر بزرگ ابوالقاسم علی که کنیهاش را ابوالحسن [۹]
عبدالرحیم اسنوی، طبقات الشافعیه، ج۲، ص۲۱۵، به کوشش جبوری، بغداد، ۱۳۹۱ق/ ۱۹۷۱م.
و ابوالحسین نوشتهاند. وی در دمشق زاده شد و در این شهر به دانشاندوزی پرداخت.۳.۱ - مشایخ علوم مختلفوجوه قرائات را از ابوالحوش سُبیع بن قیراط و احمد بن محمد بن خلف اندلسی، حدیث را از ابوالقاسم نسیب، ابوطاهر حنائی و ابوالحسن موازینی و فقه را از جمالالاسلام ابوالحسن ابن مسلم و نصرالله مصّیصی فرا گرفت. [۱۱]
عبدالرحیم اسنوی، طبقات الشافعیه، ج۲، ص۲۱۵، به کوشش جبوری، بغداد، ۱۳۹۱ق/ ۱۹۷۱م.
در ۵۱۰ق-۵۲۰ق (به بغداد رفت و از گروهی محدثان آنجا از جمله ابوالقاسم ابنالمهتدی بالله، ابوطالب زینبی و جز آنان حدیث شنید و در مدرسه نظامیه از اسعد میهنی، فقه، از ابوالفتح ابنبرهان، اصول فقه و از ابوعبدالله ابنکدَیه اصول دین و کلام آموخت. [۱۵]
عبدالرحیم اسنوی، طبقات الشافعیه، ج۲، ص۲۱۵، به کوشش جبوری، بغداد، ۱۳۹۱ق/ ۱۹۷۱م.
صائن در ۵۱۱ق به حج رفت و در مکه و کوفه حدیث شنید و در دانش به پایگاهی بلند دست یافت. در بازگشت به دمشق (۵۱۴ق) نخست در مدرسه امینیه، معید درس ابوالحسن جمالالاسلام ابنمسلم شد و پس از آن در مدرسه غزالیه و نیز در مقصوره غربی جامع دمشق به تدریس و افتا پرداخت. [۲۰]
عبدالرحیم اسنوی، طبقات الشافعیه، ج۲، ص۲۱۵، به کوشش جبوری، بغداد، ۱۳۹۱ق/ ۱۹۷۱م.
وی از پذیرش مناصب رسمی همچون نیابت قضا و خطابت جامع دمشق پرهیز داشت و روزگار را به تدریس و افتا و نوشتن حدیث گذراند. وی گذشته از قرائات در نحو و لغت و سرودن شعر نیز دست داشت. [۲۱]
عبدالرحیم اسنوی، طبقات الشافعیه، ج۲، ص۲۱۶، به کوشش جبوری، بغداد، ۱۳۹۱ق/ ۱۹۷۱م.
۳.۲ - راویان حدیثاز جمله کسانی که از وی حدیث شنیدند و روایت کردند، باید از برادرش ابوالقاسم علی و پسر وی قاسم، قاضی شمسالدین ابونصر ابن شیرازی و عبدالرحیم سمعانی و ابوالقاسم ابن صصری و نیز تاجالامناء احمد و فخرالدین عبدالرحمان پسران برادرش محمد نام برد. [۲۴]
عبدالوهاب سبکی، طبقات الشافعیة الکبری، ج۸، ص۱۰۶، به کوشش محمود طناحی و دیگران، قاهره، ۱۳۸۳ق/ ۱۹۶۴م.
صائنالدین در پایان عمر مفلوج شد و چون درگذشت، در آرامگاه پدر در بابالصغیر دمشق به خاک سپرده شد. از وی فرزندی به جای نماند.۴ - علی بن حسنابوالقاسم علی بن حسن بن هبةالله شافعی دمشقی (اول محرم ۴۹۹-۱۱ رجب ۵۷۱ق/ ۱۳ سپتامبر ۱۱۰۵- ۲۵ ژانویه ۱۱۷۶م)، برجستهترین فرد از خاندان ابنعساکر که در دمشق زاده شد و همانجا درگذشت. وی به سبب حفظ و روایت احادیث بسیار، کثرت سفرهای علمی و استفاده از مشایخ بزرگ در شهرهای اسلامی و نیز تألیف اثر چشمگیر تاریخ بزرگ دمشق در شمار یکی از بزرگترین حافظان حدیث و نویسندگان تاریخ در روزگار خویش درآمد. از عنوان ابنعساکر که به صورت شهرت خانوادگی او درآمد، در نسبنامه پدرانش نشانی نیست، بنابراین شاید این نام از خاندان مادرش امقاسم دختر قاضی ابوالفضل یحیی بن علی قرشی گرفته شده باشد. [۲۸]
یوسف ابنجوزی، مرآة الزمان، ج۸، ص۳۳۶، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۰ق/ ۱۹۵۱م.
دوران زندگی ابنعساکر با انقراض سلاجقه شام و روزگار حکمرانی نورالدین زنگی (د ۵۶۹ق/ ۱۱۷۴م) و صلاحالدین ایوبی (د ۵۸۹ق/ ۱۱۹۳م) بر مناطق شام تقارن داشت. سیاست مذهبی نورالدین زنگی و جانشینان وی و نیز ایوبیان بر مبارزه با تبلیغات فاطمیان شیعیمذهب و حمایت از مذاهب اهل سنت و پیروان حدیث استوار بود، از اینرو کار گردآوری و روایت حدیث در روزگار ابنعساکر سخت بالا گرفت و خود وی در این زمینه به چهرهای درخشان بدل گشت. ۴.۱ - تحصیلاتتحصیلات ابتدایی ابنعساکر از ۶ سالگی در دمشق آغاز شد. پدرش، برادر بزرگش صائن و نیای مادریش از جمله نخستین استادان او در حدیث و فقه بودند. سپس از سُبیع بن قیراط، ابوالقاسم ابن نسیب، ابوطاهر حنائی، جمالالاسلام ابوالحسن علی سلمی، ابوالبرکات ابن عبد حارثی و دیگران قرآن، حدیث، فقه و خلاف و اصول آموخت. ابنعساکر در جامع اموی و مدارس امینیه، عمادیه، غزالیه دمشق به دانشاندوزی پرداخت. [۳۰]
یوسف ابنجوزی، مرآة الزمان، ج۸، ص۳۳۶، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۰ق/ ۱۹۵۱م.
[۳۱]
محمد ذهبی، المختصر المحتاج الیه، ج۱، ص۳۰۲، بیروت، دارالکتب العلمیه.
[۳۳]
عبدالقادر نعیمی دمشقی، الدارس فی تاریخ المدارس، ج۱، ص۸۴ – ۸۵، به کوشش جعفر الحسنی، دمشق، ۱۳۶۷ق/ ۱۹۴۸م.
[۳۴]
عبدالقادر نعیمی دمشقی، الدارس فی تاریخ المدارس، ج۱، ص۱۸۰-۱۸۳، به کوشش جعفر الحسنی، دمشق، ۱۳۶۷ق/ ۱۹۴۸م.
[۳۵]
عبدالقادر نعیمی دمشقی، الدارس فی تاریخ المدارس، ج۱، ص۴۰۷- ۴۰۸، به کوشش جعفر الحسنی، دمشق، ۱۳۶۷ق/ ۱۹۴۸م.
وی پس از درگذشت پدر برای ادامه تحصیل بار سفر بست و نخست به بغداد، مرکز بزرگ علوم دینی آن روزگار روی آورد (۵۲۰ق) و در مدرسه نظامیه و دیگر حوزههای علمیه آن شهر حدیث شنید و فقه و خلاف و نحو آموخت. [۳۶]
محمد ذهبی، المختصر المحتاج الیه، ج۱، ص۳۰۱-۳۰۲، بیروت، دارالکتب العلمیة.
[۳۷]
محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲۰، ص۵۵۴ - ۵۵۵، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م.
در ۵۲۱ق به مکه رفت و حج گزارد. وی در مکه و مدینه از کسان بسیاری حدیث شنید و خود نیز حدیث گفت. [۳۸]
یوسف ابنجوزی، مرآة الزمان، ج۸، ص۳۳۷، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۰ق/ ۱۹۵۱م.
[۳۹]
محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲۰، ص۵۵۴ - ۵۵۵، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م.
۴.۲ - سفرهای علمیدر بازگشت از مکه تا ۵۲۵ق در بغداد ماند و از استادان نظامیه و دیگر بزرگان دارالخلافه ازجمله ابوالقاسم هبةالله بن حصین، ابوالحسن علی بن عبدالواحد دینوری و هبةالله شروطی حدیث آموخت. در این هنگام بینش علمی و معلومات و محفوظات او اعجاب بغدادیان را برانگیخت. [۴۰]
محمد ذهبی، المختصر المحتاج الیه، ج۱، ص۳۰۱، بیروت، دارالکتب العلمیه.
در خلال ۵ سالی که در بغداد بود، از شهرهای کوفه، موصل، رحبه، دیار بکر و نیز جزیره دیدار کرد و با محدثان و حافظان حدیث گفت و شنید داشت. آنگاه به دمشق بازگشت و ازدواج کرد و در ۵۲۷ق پسرش قاسم به دنیا آمد که بعدها کاتب و راوی آثار پدر شد. [۴۵]
بستانی، تذکرة النوادر من المخطوطات العربیه، ج۳، ص۳۷۴، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۰ق.
دومین سفر ابنعساکر در ۵۲۹ق به قصد خراسان و از راه آذربایجان آغاز شد. وی در این سفر با ابوسعد عبدالحریم سمعانی صاحب کتاب الانساب در مرو دیدار کرد و همراه او به نیشابور و هرات رفت. [۴۶]
محمد ذهبی، المختصر المحتاج الیه، ج۱، ص۳۰۱، بیروت، دارالکتب العلمیة.
ابنعساکر در این سفر ۴ ساله در نیشابور، مرو، فزار، سرخس، ابیورد، طوس، بسطام، بیهق، دامغان، زنجان، تبریز، ری، اصفهان، حلوان و همدان حدیث گفت و حدیث شنید [۴۹]
محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲۰، ص۵۵۵ - ۵۵۶، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م.
و کتاب الاربعین البلدانیه را مشتمل بر روایت ۴۰ حدیث از ۴۰ محدث در ۴۰ شهر نوشت. سفرهای علمی ابنعساکر از ۵۲۰ق تا ۵۳۳ق به درازا کشید و سرانجام با رهآوردی بیمانند از شنیدهها و نوشتههایی در باب روایات و احادیث چون مسند احمد بن حنبل و مسند ابویعلی موصلی به دمشق بازگشت. [۵۲]
محمد ذهبی، المختصر المحتاج الیه، ج۱، ص۳۰۱، بیروت، دارالکتب العلمیة.
[۵۳]
عبدالرحیم اسنوی، طبقات الشافعیه، ج۲، ص۲۱۶، به کوشش جبوری، بغداد، ۱۳۹۱ق/ ۱۹۷۱م.
۴.۳ - تعداد مشایخشمار مشایخ او را در حدیث بالغ بر ۱۳۰۰ مرد و بیش از ۸۰ زن نوشتهاند که بسیاری از آنان از همان دوره خردسالی به او اجازه روایت داده بودند. [۵۵]
محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲۰، ص۵۵۶ - ۵۵۸، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م.
از این پس (۵۳۳ ق) دوره ۴۰ ساله تألیف و تصنیف و فعالیتهای آموزشی ابنعساکر آغاز میشود و تا واپسین روزهای زندگی او ادامه مییابد. تشکیل و ترتیب مجالس املا، در فضائل خلفا و فنون دیگر که گاه به ۴۰۸ مجلس در یک فن میرسید، استخراج مشایخ استادان خود از جمله ابوغالب بنائی، ابوالمعالی عبدالله بن احمد حلوانی، ابوعبدالله فراوی، ابوسعد سمعانی، ابوالحسن سلمی و تألیف دیگر آثار از ثمرات علمی او در این دوره است. [۵۷]
محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲۰، ص۵۵۸، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م.
پایگاه والای ابنعساکر در مذهب شافعی و در حفظ و روایت احادیث، از بزرگان آن زمان چون سلفی، ابن ناصر سلامی، ابوموسی مدینی و ابوالعلاء عطار همدانی فراتر میرفت و طالبان علم را از همه شهرها به سوی او میکشید. ۴.۴ - شاگردان و راویانشاگردان و راویان ابنعساکر بسیار زیاد و غالب آنان از فقیهان رجال حدیث در روزگار خود بودهاند. [۵۹]
محمد ذهبی، المختصر المحتاج الیه، ج۱، ص۳۰۱، بیروت، دارالکتب العلمیة.
[۶۲]
یوسف ابنجوزی، مرآة الزمان، ج۸، ص۳۳۷، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۰ق/ ۱۹۵۱م.
[۶۴]
عبدالقادر نعیمی دمشقی، الدارس فی تاریخ المدارس، ج۱، ص۱۶۷، به کوشش جعفر الحسنی، دمشق، ۱۳۶۷ق/ ۱۹۴۸م.
[۶۵]
عبدالقادر نعیمی دمشقی، الدارس فی تاریخ المدارس، ج۱، ص۱۸۲، به کوشش جعفر الحسنی، دمشق، ۱۳۶۷ق/ ۱۹۴۸م.
[۶۶]
عبدالقادر نعیمی دمشقی، الدارس فی تاریخ المدارس، ج۱، ص۲۲۱، به کوشش جعفر الحسنی، دمشق، ۱۳۶۷ق/ ۱۹۴۸م.
[۶۷]
عبدالقادر نعیمی دمشقی، الدارس فی تاریخ المدارس، ج۱، ص۲۸۳، به کوشش جعفر الحسنی، دمشق، ۱۳۶۷ق/ ۱۹۴۸م.
[۶۸]
عبدالقادر نعیمی دمشقی، الدارس فی تاریخ المدارس، ج۱، ص۴۷۳، به کوشش جعفر الحسنی، دمشق، ۱۳۶۷ق/ ۱۹۴۸م.
[۶۹]
عبدالقادر نعیمی دمشقی، الدارس فی تاریخ المدارس، ج۲، ص۱۵۴، به کوشش جعفر الحسنی، دمشق، ۱۳۶۷ق/ ۱۹۴۸م.
[۷۰]
عبدالقادر نعیمی دمشقی، الدارس فی تاریخ المدارس، ج۲، ص۳۰۲، به کوشش جعفر الحسنی، دمشق، ۱۳۶۷ق/ ۱۹۴۸م.
[۷۱]
عبدالقادر نعیمی دمشقی، الدارس فی تاریخ المدارس، ج۲، ص۴۴۱-۴۴۲، به کوشش جعفر الحسنی، دمشق، ۱۳۶۷ق/ ۱۹۴۸م.
با وجود بیاعتنایی ابنعساکر به حاکمان و صاحبان قدرت، نورالدین زنگی حکمران شام همواره او را بزرگ میداشت و علاوه بر تشویق و حمایتی که از او در تألیف تاریخ دمشق به عمل آورد، دارالحدیث نوریه را که از نخستین مرکز تخصصی در آموزش حدیث بوده است، [۷۲]
عبدالرحیم غنیمه، تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی، ج۱، ص۱۴۷- ۱۴۸، ترجمه نورالله کسائی، تهران، ۱۳۶۴ش.
برای او تأسیس کرد و ریاست آن را به وی واگذاشت. پس از درگذشت نورالدین (۵۶۹ق)، صلاحالدین ایوبی و بزرگان دستگاه او بر مقام علمی و مرتبه اجتماعی ابنعساکر ارج نهادند و چون درگذشت، قطبالدین نیشابوری قاضی دمشق با حضور صلاحالدین بر جنازهاش نماز خواند. [۷۴]
یوسف ابنجوزی، مرآة الزمان، ج۸، ص۳۳۷، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۰ق/ ۱۹۵۱م.
۴.۵ - آثاربیشتر تألیفات ابنعساکر در زمینه حدیث و رجال و تاریخ، و بالغ بر ۱۳۴ عنوان است [۷۸]
سکینه شهابی، مقدمه و حاشیه بر تاریخ مدینه دمشق (تراجم النساء)، ج۱، ص۱۸، دمشق، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۱م.
که از آن میان دو کتاب تاریخ دمشق و تبیین کذب المفتری... از شهرت و اعتبار بیشتری برخوردار است.۴.۵.۱ - چاپی۱. تاریخ دمشق، با عنوان مفصل تاریخ مدینه دمشق حماها الله و ذکر فضلها و تسمیة من حلّها من الاماثل او اجتاز بنواحیها من واردیها و اهلها، از جامعترین کتابها در جغرافیای تاریخی و زندگینامه دانشمندان به ویژه محدثان و حافظان حدیث شهر کهن سال دمشق است که پس از تاریخ نیشابور حاکم نیشابوری (د ۴۱۲ق)، ذکر اخبار اصبهان ابونعیم اصفهانی (د ۴۳۰ق) و تاریخ بغداد خطیب بغدادی (د ۴۶۳ق) در تاریخ شهرهای اسلامی نوشته شده است. شیوه نگارش و تدوین تاریخ دمشق به ترتیب تاریخ بغداد است که ابنعساکر مطالب آن را نزد مشایخ بغداد و دمشق که بعضاً از اصحاب خطیب بودهاند، خوانده و شنیده بود. [۷۹]
مارگلیوث، د س، دراسات عن المورخین العرب، ج۱، ص۱۶۶، ترجمه حسین نصار، بیروت، دارالثقافة.
[۸۰]
سکینه شهابی، مقدمه و حاشیه بر تاریخ مدینه دمشق (تراجم النساء)، ج۱، ص۲۰، دمشق، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۱م.
کتاب را پیش گفتاری است مفصل از پیشینه تاریخی دمشق: پیدایش و بنا و وجه تسمیه آن، اخبار وارده در فضایل دمشق و شام در احادیث نبوی و فتح آن به دست سپاه اسلام، نقشه شهر دمشق، مساجد، کلیساها، دیرها، دروازهها و تاریخ بنای هر کدام، ذکر رودها و کاریزها، و زندگی نامه پیامبران، خلفا، والیان، فقیهان، محدثان، قاضیان، قاریان، ادیبان، شاعران و راویانی که از دمشق و دیگر شهرهای دیار شام چون بیروت، رمله، حلب و بعلبک دیدار کردهاند. [۸۱]
صلاحالدین منجد، معجم المورخین الدمشقیین، ج۱، ص۳۸-۳۹، بیروت، ۱۳۹۸ق.
[۸۲]
عمر فروخ، تاریخ الادب العربی، ج۳، ص۳۵۷، بیروت، ۱۹۸۴م.
مؤلف از نوشتههای پیشینیان چون احمد بن معلی (د ۲۸۶ق) و ابن حمید بن ابیالعجائز بهره برده است. [۸۳]
سکینه شهابی، مقدمه و حاشیه بر تاریخ مدینه دمشق (تراجم النساء)، ج۱، ص۱۸-۲۰، دمشق، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۱م.
زندگینامه رجال را به شیوه ابونعیم در ذکر اخبار اصبهان با نام احمد و از پیامبر اسلام آغاز کرده و زنان محدثه و شاعره دمشق و زنان ناموری را که از دیار شام دیدار کردهاند، به دنبال آورده است. حجم مطالب کتاب که فاصله زمانی دوره پیش از اسلام تا سده ۶ق را در برگرفته. به ۸۰ مجلد (هر مجلد در ۱۰ جزء ۲۰ برگی) رسیده است. [۸۵]
بستانی، تذکرة النوادر من المخطوطات العربیه، ج۳، ص۳۷۶، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۰ق.
این حجم عظیم، از آوردن اساتید بسیار و تکرار یک موضوع از طرق مختلف ناشی شده است. [۸۶]
مارگلیوث، د س، دراسات عن المورخین العرب، ترجمه حسین نصار، بیروت، دارالثقافه.
تألیف کتاب در خلال اقامت در دمشق و پیش از سفر به خراسان آغاز شد و تا ۵۴۹ق که نورالدین بر دمشق دست یافت، حدود ۵۷ مجلد ۱۰ جزئی از آن آماده شده بود، از آن پس با تشویق نورالدین باقی مانده کار، با سرعت دنبال شد و در ۵۵۹ -۵۶۰ق یعنی در ۶۰ سالگی مؤلف قسمت اعظم کتاب به پایان رسید و عمادالدین کاتب در سفر اول خود به دمشق (۵۶۲ ق) ۷۰۰ جزء از این کتاب را دید و بخشهایی از آن را نزد مؤلف خواند. به گفته پسرش قاسم که پاکنویس و ویرایش آن به کوشش او صورت گرفت، تألیف این کتاب در ۵۶۵ق به پایان رسیده است. [۸۷]
سکینه شهابی، مقدمه و حاشیه بر تاریخ مدینه دمشق (تراجم النساء)، ج۱، ص۲۳-۲۴، دمشق، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۱م.
تاریخ دمشق در همان زمان مؤلف شهرت و اعتبار فراوان یافت و ابنعساکر خود در دارالحدیث نوریه و جامع دمشق به تدریس آن پرداخت و چون درگذشت، قاسم کار پدر را دنبال کرد. [۸۸]
بستانی، تذکرة النوادر من المخطوطات العربیه، ج۳، ص۳۷۶، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۰ق.
پس از درگذشت ابنعساکر، تاریخ دمشق همچنان محل مراجعه مورخان و جغرافینویسان و منبع تدریس حافظان حدیث و دانشمندان شافعی بود. هنوز نیم قرن از تاریخ تألیف آن نگذشته بود که یاقوت در تدوین بزرگترین معجم جغرافیایی خود به ویژه در مطالب مربوط به خطه شام از آن بهره بسیار برد. عبدالقادر رهاوی (د ۶۱۲ ق) مدتها در مدرسه ابنحنبلی دمشق ماند و کتاب را از آغاز تا انجام به خط خویش نوشت. ابنشداد در کتاب الاعلاق الخطیرة فی ذکر امراء الشام و الجزیره در بخش مربوط به تاریخ دمشق از این کتاب بهره جست. [۹۸]
محمد ابنشداد، الاعلاق الخطیره، ج۱، ص ۲۶، به کوشش سامی الدهان، دمشق، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۶م.
[۹۹]
محمد ابنشداد، الاعلاق الخطیره، ج۱، ص ۲۷، به کوشش سامی الدهان، دمشق، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۶م.
[۱۰۰]
محمد ابنشداد، الاعلاق الخطیره، ج۱، ص ۶۱، به کوشش سامی الدهان، دمشق، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۶م.
[۱۰۱]
محمد ابنشداد، الاعلاق الخطیره، ج۱، ص ۷۳، به کوشش سامی الدهان، دمشق، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۶م.
[۱۰۲]
محمد ابنشداد، الاعلاق الخطیره، ج۱، ص ۲۶۹، به کوشش سامی الدهان، دمشق، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۶م.
قاسم بن عساکر (د ۶۰۰ ق)، ابوعمرو ابن حاجب، قاسم بن محمد برزالی هر کدام ذیلی بر تاریخ دمشق نوشتند و نیز قاسم بن عساکر، کرم بن عبدالواحد صفار، ابوشامه مقدسی، احمد بن عبدالدائم مقدسی، ابنمنظور، شمسالدین ذهبی، ابنقاضی شهبه، عبدالرحمان سیوطی، ابوالفتح خطیب و چند تن دیگر آن را خلاصه کردند. [۱۰۳]
بستانی، تذکرة النوادر من المخطوطات العربیة، ج۳، ص۳۷۶، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۰ق.
نسخههای خطی بسیاری از تاریخ دمشق در کتابخانهها موجود است از جمله: نسخهای در کتابخانه الازهر قاهره به شماره ۷۱۴ به قرائت و تصحیح و اضافات ابنعساکر و پسرش قاسم که با وجود کاستی از کهنترین نسخ موجود است [۱۰۴]
صلاحالدین منجد، معجم المورخین الدمشقیین، ج۱، ص۴۱-۴۲، بیروت، ۱۳۹۸ق.
[۱۰۵]
جرجی زیدان، تاریخ آداب اللغة العربیه، ج۳، ص۷۹، قاهره، دارالهلال.
و نسخهای در ظاهریه دمشق به شمارههای ۳۳۶۷-۳۳۸۳ [۱۰۶]
صلاحالدین منجد، معجم المورخین الدمشقیین، ج۱، ص۳۹، بیروت، ۱۳۹۸ق.
[۱۰۷]
جرجی زیدان، تاریخ آداب اللغة العربیه، ج۳، ص۷۹، قاهره، دارالهلال.
و نیز نسخههایی در کتابخانههای عراق، مغرب، تونس، ترکیه، لندن، دوبلین، کمبریج، لنینگراد، ایالات متحده آمریکا و هند که هیچ یک کامل نیست. [۱۰۸]
صلاحالدین منجد، معجم المورخین الدمشقیین، ج۱، ص۴۴-۴۹، بیروت، ۱۳۹۸ق.
بخشهای چاپ شده این اثر چنین است: تاریخ مدینه دمشق، السیرة النبویه، تحقیق غزاوی، دمشق، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴م؛ قسم اول از مجلد دوم با دو نقشه از دمشق قدیم، تحقیق صلاحالدین منجد، دمشق، ۱۹۵۴م؛ جلد ۱۰ (حرف باء)، تحقیق دهمان، ۱۹۶۳م؛ (حرف ع) تحقیق نحاس، شهابی و چند تن دیگر، دمشق، ۱۹۷۸م؛ تهذیب ۷ بخش با حذب اسانید از ۱۳۲۹ق به بعد توسط بدران و پس از او توسط عبید؛ ولاة دمشق فی العهد السلجوقی، تحقیق صلاحالدین منجد، دمشق، سپس بیروت، ۱۹۷۵م؛ نورالدین محمود بن زنگی، تحقیق الیسیف، دمشق، ۱۹۷۲م؛ علی بن ابیطالب (علیهالسلام)، تحقیق محمدباقر محمودی، بیروت، ۱۹۷۵م؛ تراجم النساء، تحقیق محمد سکینه شهابی، دمشق، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۱م؛ عبادله، دمشق، مجمع اللغه، ۱۹۷۸م؛ زهری، تحقیق قوچانی، دمشق، ۱۹۸۲م؛ معجم بنیامیه، تحقیق صلاحالدین منجد، بیروت، ۱۹۷۰م؛ حسین بن علی (علیهالسلام) تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، ۱۹۷۹م. [۱۰۹]
صلاحالدین منجد، معجم المخطوطات المطبوعة، ج۱، ص۳۰، بیروت، ۱۹۷۸، ۱۹۸۰، ۱۹۸۱، ۱۹۸۲م.
[۱۱۰]
صلاحالدین منجد، معجم المخطوطات المطبوعه، ج۲، ص۳۰، بیروت، ۱۹۷۸، ۱۹۸۰، ۱۹۸۱، ۱۹۸۲م.
[۱۱۱]
صلاحالدین منجد، معجم المخطوطات المطبوعه، ج۵، ص۳۴، بیروت، ۱۹۷۸، ۱۹۸۰، ۱۹۸۱، ۱۹۸۲م.
[۱۱۲]
صلاحالدین منجد، معجم المورخین الدمشقیین، ج۱، ص۵۱ -۵۲، بیروت، ۱۳۹۸ق.
[۱۱۳]
سکینه شهابی، مقدمه و حاشیه بر تاریخ مدینه دمشق (تراجم النساء)، ج۱، ص۱۸-۲۰، دمشق، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۱م.
۲. تبیین کذب المفتری فیما نسب الی الامام ابنالحسن الاشعری (بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ سوم، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴م)، در دفاع از عقاید اشعریان و در رد بر کتاب مثالب ابن ابیبشر الاشعری تألیف ابوعلی حسن بن علی بن ابراهیم اهوازی (د ۴۴۶ق)، از مخالفان عقاید اشعری. در این کتاب علاوه بر بیان مناقب اشعری و رد بر مخالفان او، شرح حال نزدیک به ۸۰ تن از ائمه اشعری تا زمان مؤلف آمده است. این کتاب از زمان تألیف مورد توجه علمای شافعی بوده است و همواره طلاب را به مطالعه آن تشویق کردهاند. یافعی کتاب الشاش المعلم شاؤش کتاب الموهم را با حذب اسانید و افزودن ۲۰ تن دیگر از ائمه اشعری در اختصار بر تبیین نوشت. خلاصهای از تبیین توسط مرن۱ در ۱۸۷۸-۱۸۷۹م به فرانسوی ترجمه شده است. [۱۱۴]
یوسف الیان سرکیس، معجم المطبوعات العربیة و المعربه، ج۱، ص۱۸۲، قاهره، ۱۳۴۶ق/ ۱۹۲۸م.
۳. الاربعون فی الجهاد، تحقیق عبدالله بن یوسف، کویت. ۴. کشف المغطّا فی فضل الموطّا، در شرح بر کتاب الموطأ مالک بن انس، تحقیق عزت عطار، دمشق، ۱۹۵۴م. ۵. مجلسان من مجالس الحافظ فی مسجد دمشق: مجلس فی ذم من لایعمل بعلمه، مجلس فی ذم قرناء السوء، مجلس چهاردهم و پنجاه و سوم از امالی ابنعساکر، به اهتمام محمد مطیع در دمشق به سال ۱۹۷۹م چاپ شده است. ۶. المعجم المشتمل علی ذکر اسماء شیوخ الائمة النبل. ذهبی این کتاب را تلخیص کرد و مطالبی بر آن افزود. این اثر به کوشش سکینه شهابی در دمشق (۱۹۸۰م) چاپ شده است. ۴.۵.۲ - خطی۱. اخبار لحفظ القرآن؛ ۲. الاربعون الابدال العوالی؛ [۱۱۵]
سکینه شهابی، مقدمه و حاشیه بر تاریخ مدینه دمشق (تراجم النساء)، ج۱، ص۲۵، دمشق، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۱م.
۳. الاشراف علی معرفة الاطراف، ۳ جزء در ذکر اسانید سنن ابیداوود، جامع ترمذی و نسائی؛ [۱۱۶]
عمررضا کحاله، المنتخب من مخطوطات المدینة المنوره، ص۱۳۴- ۱۳۵، دمشق، ۱۳۹۳ق/ ۱۹۷۳م.
[۱۱۷]
بستانى، تذکرة النوادر من المخطوطات العربیة، ص۴۶-۴۷، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۰ق.
۴. الاطراف؛ [۱۱۸]
الفهرس التمهیدی للمخطوطات المصوره، قاهره، ج۱، ص۵۷، ۱۹۴۸م.
[۱۱۹]
الفهرس التمهیدی للمخطوطات المصوره، قاهره، ج۱، ص۵۸، ۱۹۴۸م.
[۱۲۰]
خدیویه، فهرست، ج۱، ص۲۶۸.
۵. تبیین الامتنان بالامر بالاختتان؛ [۱۲۱]
خدیویه، فهرست، ج ۲۷۸.
۶. تجرید السباعیه؛ [۱۲۲]
سکینه شهابی، مقدمه و حاشیه بر تاریخ مدینه دمشق (تراجم النساء)، ج۱، ص۲۶، دمشق، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۱م.
۷. ترتیب اسماء الصحابة الذين اخرج حديثهم الامام احمد بن حنبل فى المسند على ترتيب حروف المعجم؛ ۸. الجزء الحادی و الخمسون من الامالی فی الصوم؛ [۱۲۳]
سکینه شهابی، مقدمه و حاشیه بر تاریخ مدینه دمشق (تراجم النساء)، ج۱، ص۲۶، دمشق، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۱م.
۹. حدیث اهل حُرْدان؛ [۱۲۴]
فهرس مجامیع المدرسة العمریة فی دارالکتب الظاهریة بدمشق، به کوشش یاسین محمد سواس، ج۱، ص۱۸۲، کویت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۷م.
۱۰. فضل علی بن ابیطالب (علیهالسلام)، جزء ۲۲۱ و ۲۲۲ از امالی؛ [۱۲۵]
ظاهریه، عشق، ص ۸۸
[۱۲۶]
ظاهریه، خطی، ج۲، ص۶۷۲، (تاریخ)، ریان.
۱۱. فضل یوم عرفه؛ [۱۲۷]
سکینه شهابی، مقدمه و حاشیه بر تاریخ مدینه دمشق (تراجم النساء)، ج۱، ص۲۶، دمشق، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۱م.
۱۲. فضیلة ذکر الله عزوجل؛ [۱۲۸]
فهرس مجامیع المدرسة العمریة فی دارالکتب الظاهریة بدمشق، به کوشش یاسین محمد سواس، ج۱، ص۱۱۹، کویت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۷م.
۱۳. کتاب الاربعین البلدان؛ ۱۴. المجلس التاسع عشر من الامالی فی تحریم الابنه؛ [۱۲۹]
سکینه شهابی، مقدمه و حاشیه بر تاریخ مدینه دمشق (تراجم النساء)، ج۱، ص۲۶، دمشق، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۱م.
۱۵. المجلس الثانی و الثلاثون فی التوبه من الامالی؛ [۱۳۰]
فهرس مجامیع المدرسة العمریة فی دارالکتب الظاهریة بدمشق، به کوشش یاسین محمد سواس، ج۱، ص۳۳، کویت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۷م.
۱۶. المجلس السابع و العشرون بعد المائة فی ذم ذی الوجهین واللسانین؛ [۱۳۱]
فهرس مجامیع المدرسة العمریة فی دارالکتب الظاهریة بدمشق، به کوشش یاسین محمد سواس، ج۱، ص۱۰۳، کویت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۷م.
۱۷. المجلس السابع و الثلاثون بعد المائة فی سعة رحمةالله عزوجل؛ ۱۸. المجلس الثامن و الثلاثون بعد المائة فی نفی التشبیه؛ ۱۹. المجلس التاسع و الثلاثون بعد المائة فی صفات الله عزوجل؛ ۲۰. المجلس الثامن و الثلاثون بعدالمائتین، فی فضل سعد بن ابیوقاص؛ ۲۱. المجلس الثمانون بعد المائتین فی فضل عبدالله بن مسعود؛ ۲۲. المجلس الخامس بعد الاربعمائة فی فضل شهر رمضان؛ ۲۳. فضل رجب، احتمالاً دو مجلس از امالی؛ [۱۳۲]
فهرس مجامیع المدرسة العمریة فی دارالکتب الظاهریة بدمشق، به کوشش یاسین محمد سواس، ج۱، ص۲۲، کویت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۷م.
[۱۳۳]
فهرس مجامیع المدرسة العمریة فی دارالکتب الظاهریة بدمشق، به کوشش یاسین محمد سواس، ج۱، ص۳۶۴، کویت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۷م.
[۱۳۴]
فهرس مجامیع المدرسة العمریة فی دارالکتب الظاهریة بدمشق، به کوشش یاسین محمد سواس، ج۱، ص۴۱۰، کویت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۷م.
[۱۳۵]
فهرس مجامیع المدرسة العمریة فی دارالکتب الظاهریة بدمشق، به کوشش یاسین محمد سواس، ج۱، ص۴۱۹، کویت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۷م.
[۱۳۶]
فهرس مجامیع المدرسة العمریة فی دارالکتب الظاهریة بدمشق، به کوشش یاسین محمد سواس، ج۱، ص۵۴۵، کویت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۷م.
۲۴. مدح التواضع و ذم الکبر؛ [۱۳۷]
ظاهریه، (ادب)، ج ۲، ص۲۰۲-۲۰۳.
۲۵. المعجم فی تراجم رجال الکتب السته؛ ۲۶. معجم اسماء شیوخ المؤلف. [۱۳۸]
مرکزی، میکروفیلمها، ج۲، ص۱۴۰-۱۴۱.
افزون بر آنچه ذکر شد در حدود ۱۰۰ نوشته دیگر از آثار ابنعساکر در منابع گوناگون نام برده شده است. [۱۴۰]
محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲۰، ص۵۵۸ -۵۶۲، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م.
[۱۴۱]
یوسف ابنجوزی، مرآة الزمان، ج۸، ص۳۳۶، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۰ق/ ۱۹۵۱م.
[۱۴۳]
سکینه شهابی، مقدمه و حاشیه بر تاریخ مدینه دمشق (تراجم النساء)، ج۱، ص۲۵-۲۷، دمشق، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۱م.
۵ - قاسم بن علیابومحمد بهاءالدین قاسم بن علی بن عساکر ۵۲۷ -۹ صفر ۶۰۰ق/ ۱۱۳۳- ۱۸ اکتبر ۱۲۰۳م)، فقیه، محدث و مورخ بزرگ شافعی که پس از پدرش برجستهترین چهره علمی این خاندان به شمار میآید و در نگارش و جمع و تدوین بزرگترین اثر پدر خود تاریخ مدینه دمشق سهمی بسزا داشت [۱۴۴]
عبدالعظیم منذری، التکملة لوفیات النقله، ج۲، ص۸ -۹، به کوشش بشار عواد معروف، بیروت، ۱۹۸۴م.
[۱۴۸]
محمد ذهبی، دول الاسلام، ج۱، ص۳۱۹، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م.
و به گفته پسرش عمادالدین علی بازنویسی و ویرایش این کتاب به سعی و همت او انجام پذیرفت. [۱۴۹]
محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲۱، ص۴۱۰، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م.
در خردسالی گذشته از برخی افراد خاندان خود. [۱۵۰]
عبدالوهاب سبکی، طبقات الشافعیة الکبری، ج۸، ص۳۵۲، به کوشش محمود طناحی و دیگران، قاهره، ۱۳۸۳ق/ ۱۹۶۴م.
[۱۵۱]
محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲۱، ص۴۱۰، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م.
از ابوالفتح نصرالله بن محمد مصّیصی و ابوطالب علی بن عبدالرحمان صوری و نیز بسیاری از کسانی که از پدرش حدیث شنیده بودند، همچون عبدالرحمان بن عبدالله بن حسن بن ابیالحدید و ابوالدر یاقوت الرومی و ابوسعید عبدالکریم سمعانی حدیث شنید. [۱۵۳]
محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲۱، ص۴۰۶، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م.
[۱۵۴]
عبدالعظیم منذری، التکملة لوفیات النقله، ج۲، ص۹، به کوشش بشار عواد معروف، بیروت، ۱۹۸۴م.
قاسم گذشته از پدر از عالمان و حافظانی همچون احمد بن سَلامه حدّاد و ابوالغنائم بن عَلاّن اجازه روایت داشته است. [۱۵۵]
عبدالعظیم منذری، التکملة لوفیات النقله، ج۲، ص۹، به کوشش بشار عواد معروف، بیروت، ۱۹۸۴م.
[۱۵۶]
محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲۱، ص۴۰۹، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م.
وی در ۵۵۵ق حج گزارد و در مکه از ابوبکر احمد بن مقرب کرخی و ابومنصور مسعود بن حصین و ابوالنجیب عبدالقاهر سهروردی و قطبالدین ابومحمد انصاری استماع حدیث کرد [۱۵۷]
عبدالعظیم منذری، التکملة لوفیات النقله، ج۲، ص۹، به کوشش بشار عواد معروف، بیروت، ۱۹۸۴م.
[۱۵۸]
عبدالرزاق ابنفوطی، مجمع الاداب، ج۴، ص۶۷۶، به کوشش مصطفی جواد، دمشق، ۱۹۶۷م.
[۱۵۹]
محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲۱، ص۴۰۷، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م.
[۱۶۰]
محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲۱، ص۴۱۰، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م.
و در مدینه، بیتالمقدس و مصر به استماع و روایت حدیث پرداخت و حدود ۱۰۰ تن از حافظان حدیث که قاسم تنها راوی بسیاری از آنان بود، از مشایخ او به شمار رفتهاند. [۱۶۱]
عبدالرحمان ابوشامه، الذیل علی الروضتین، ج۱، ص۴۷، به کوشش محمد زاهد کوثری، قاهره، ۱۹۴۷م.
[۱۶۲]
عبدالعظیم منذری، التکملة لوفیات النقله، ج۲، ص۹، به کوشش بشار عواد معروف، بیروت، ۱۹۸۴م.
[۱۶۳]
محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲۱، ص۴۰۷، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م.
شاگردان قاسم خود از دانشمندان شافعی و عالمان حدیث بودند. ابوشامه شهابالدین مقدسی، ابوالتقی صالح بن شجاع مُدْلِحی، احمد بن سلامه و مسلم بن علان از او حدیث شنیده و اجازه روایت داشتهاند. [۱۶۴]
محمد ابنصابونی، تکملة اکمال الاکمال، ج۱، ص۴۱، به کوشش مصطفی جواد، عراق، ۱۳۷۷ق/ ۱۹۵۷م.
[۱۶۶]
عبدالرحمان ابوشامه، الذیل علی الروضتین، ج۱، ص۴۷، به کوشش محمد زاهد کوثری، قاهره، ۱۹۴۷م.
قاسم را به درستکاری و امانت در روایت، پارسایی و خوشخویی و هوشمندی و شناخت متوسط در حدیث و تمایل شدید به ابوالحسن اشعری وصف کردهاند. [۱۶۷]
محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲۱، ص۴۰۷- ۴۰۸، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م.
قاسم پس از درگذشت پدر به جانشینی وی عهدهدار تدریس در جامع اموی و دارالحدیث نوریه دمشق شد. پرهیز و پارسایی، او را از دریافت حقوق تدریس باز میداشت و از باب احتیاط از آب آنجا ننوشید و وضو نساخت و هر چه او را میرسید، در اختیار دانشجویان و تازه واردان مینهاد. ۴.۵ - آثار۱. جزء فی اخبار والده الحافظ ابنعساکر، تنها اثر چاپ شده او به تحقیق صلاحالدین منجد، بیروت، ۱۹۸۰م؛ ۲. الجامع المستقصی فی فضائل المسجد الاقصی، [۱۷۱]
عبدالرحیم اسنوی، طبقات الشافعیه، ج۲، ص۲۱۸، به کوشش جبوری، بغداد، ۱۳۹۱ق/ ۱۹۷۱م.
یا فضائل القدس [۱۷۳]
محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲۱، ص۴۰۷، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م.
یا فضائل بیتالمقدس و یا فضل المسجدالاقصی، [۱۷۴]
عبدالوهاب سبکی، طبقات الشافعیة الکبری، ج۸، ص۳۵۲، به کوشش محمود طناحی و دیگران، قاهره، ۱۳۸۳ق/ ۱۹۶۴م.
که ابنفرکاح برهانالدین ابراهیم فزاری (د ۷۲۹ق) آن را با عنوان باعث النفوس الی زیارة القدس المحروس [۱۷۶]
ازهریه، فهرست، ج۵، ص۵۵۶.
[۱۷۷]
صلاحالدین منجد، المورخون الدمشقیون و آثار هم المخطوطه، ج۱، ص۲۸، مجله معهد المخطوطات العربیة، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۶م، ج ۲ (۱).
[۱۷۸]
صلاحالدین منجد، معجم المورخین الدمشقیین، ج۱، ص۷۱، بیروت، ۱۳۹۸ق.
تلخیص کرده است.۳. منتخب من تاریخ دمشق، گزیدهای است از تاریخ بزرگ دمشق در ۸ مجلد. [۱۷۹]
ظاهریه، عشق، ص ۱۲۹.
[۱۸۰]
ظاهریه، خطی، ج۲، ص۶۹۴، (تاریخ)، ریان.
[۱۸۱]
صلاحالدین منجد، معجم المورخین الدمشقیین، ج۱، ص۷۱، بیروت، ۱۳۹۸ق.
۴. الجهاد [۱۸۲]
عبدالرحیم اسنوی، طبقات الشافعیه، ج۲، ص۲۱۸، به کوشش جبوری، بغداد، ۱۳۹۱ق/ ۱۹۷۱م.
یا فضائل الجهاد. [۱۸۳]
خیرالدین زرکلی، اعلام، ج۵، ص۱۷۸.
کتاب در تشویق مسلمانان به جهاد بر ضدّ مهاجمان صلیبی و دفاع از سرزمینهای اسلامی نوشته شده است. مؤلف تمامی کتاب را در ۵۷۶ق برای صلاحالدین ایوبی خواند و آنگونه که ذهبی از قول وی آورده است، [۱۸۴]
محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲۱، ص۴۱۱، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م.
دعایی که در آغاز و انجام کتاب برای فتح و استرداد بیتالمقدس کرده بود، سرانجام در ۲۶ رجب ۵۸۳ در حضور او برآورده شد.۵. ذیل تاریخ دمشق، که ناتمام ماند. ۶. فضائل الحرم. ۷. فضل زیارة الخلیل علیهالسلام و موضع قبره و قبور ابنائه الکرام، [۱۸۷]
خیرالدین زرکلی، اعلام، ج۵، ص۱۷۸.
که گویا بخشهایی از کتاب فضل المسجدالاقصی است.۸. فضل المدینه [۱۸۸]
عبدالوهاب سبکی، طبقات الشافعیة الکبری، ج۸، ص۳۵۲، به کوشش محمود طناحی و دیگران، قاهره، ۱۳۸۳ق/ ۱۹۶۴م.
یا الانباء المبینة فی فضل المدینة یا فضائل المدینة. این اثر مفقود است، اما رودانی صاحب صلة الخلف آن را روایت کرده است. [۱۸۹]
صلاحالدین منجد، معجم المورخین الدمشقیین، ج۱، ص۷۱، بیروت، ۱۳۹۸ق.
[۱۹۰]
محمد سخاوی، الاعلان بالتوبیخ، ج۱، ص۲۷۴، به کوشش فرانتس روزنتال، بغداد، ۱۳۸۲ق/ ۱۹۶۳م.
۹. مجالس، که همان امالی قاسم است. [۱۹۳]
عبدالوهاب سبکی، طبقات الشافعیة الکبری، ج۸، ص۳۵۲، به کوشش محمود طناحی و دیگران، قاهره، ۱۳۸۳ق/ ۱۹۶۴م.
۱۰. کتاب فی من حدّث بمدائن الشام و قراها. [۱۹۴]
محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲۱، ص۴۰۷، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م.
۱۱. کتاب المناسک و نیز موافقات و ابدال و سباعیات که از مستخرجات حدیثی او بوده است. [۱۹۵]
محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲۱، ص۴۰۷، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م.
۶ - عبدالرحمان بن محمدابومنصور فخرالدین عبدالرحمان بن محمد بن حسن (۵۵۰ - ۶۲۰ق/ ۱۱۵۵-۱۲۲۳م)، فقیه و محدث معروف شام که به دیانت و دانش و کثرت عبادت شهرت داشت. از اعمام خود (صائنالدین و ابوالقاسم علی) و حسان زیات و ابوالمعالی ابنصابر حدیث شنید و از شاگردان زبده درس فقه قطبالدین نیشابوری بود که دختر او را به زنی گرفت و پس از مرگ استاد (۵۷۸ ق) به جای او در مدرسه جاروخیه دمشق به تدریس پرداخت. چندگاهی در مدارس تقویه، عذراویه، عزیزیه دمشق و صلاحیه ناصریه در قدس تدریس کرد و بزرگان علمی شام در حلقه درس او شرکت میکردند. پیشنهاد ملک عادل را مبنی بر قبول قضای دمشق نپذیرفت و به سبب انتقاد از میگساری ملک معظم پسر و جانشین او از تدریس در مدرسه تقویه دمشق بر کنار شد و تنها در جاروخیه و دارالحدیث نوریه تدریس میکرد و آثاری در فقه و حدیث تألیف کرد. [۱۹۸]
عبدالرحیم اسنوی، طبقات الشافعیه، ج۲، ص۲۱۹-۲۲۰، به کوشش جبوری، بغداد، ۱۳۹۱ق/ ۱۹۷۱م.
[۱۹۹]
صدیق قنوجی، ابجد العلوم، ج۳، ص۱۰۴، بیروت، دارالکتب العلمیة.
شیخ عزالدین ابن عبدالسلام، زکی برزالی، ضیاء مقدسی و تاج عبدالوهاب بن زینالامناء از شاگردان فقه و حدیث و راویان او بودهاند. ۷ - افراد مشهور دیگراز دیگر افراد مشهور خاندان ابنعساکر میتوان از ابوعبدالله محمد بن حسن بن هبةالله برادر کوچک ابنعساکر معروف که چندی قاضی دمشق بود [۲۰۳]
محمد ابنطولون، قضاة دمشق، ج۱، ص۱۶۸، به کوشش صلاحالدین، منجد، دمشق، ۱۹۵۶م.
ابوالمظفر عبدالله بن محمد بن حسن بن هبةالله (۵۴۹ -۵۹۱ق) مدرس مدرسه تقویه دمشق؛ ابوالفضل تاجالامناء احمد بن محمد بن حسن (۵۴۲ -۶۱۰ق) مؤلف الانس فی فضل القدس؛ [۲۰۴]
عبدالوهاب سبکی، طبقات الشافعیة الکبری، ج۷، ص۷۰، به کوشش محمود طناحی و دیگران، قاهره، ۱۳۸۳ق/ ۱۹۶۴م.
ابوالقاسم عمادالدین علی بن قاسم بن علی (۵۸۱ -۶۱۶ق) که آخرین فرد از طبقه محدثان شام بود که پیش از حمله مغول به خراسان رفت و اظهار تشیع میکرد ابوالبرکات زینالامناء حسن بن محمد (۵۴۴ -۶۲۷ق) ملقب به سجاد، خزانهدار و ناظر موقوفات دمشق [۲۱۰]
ابنکثیر، البدایة و النهایه، ج۱۳، ص۱۲۸.
[۲۱۱]
عبدالرحیم اسنوی، طبقات الشافعیه، ج۲، ص۲۲۰، به کوشش جبوری، بغداد، ۱۳۹۱ق/ ۱۹۷۱م.
زینالامناء تاجالدین عبدالوهاب بن ابیالبرکات (د ۶۶۰ق) و پسرش امینالدین ابوالیمن عبدالصمد (د ۶۸۰ق) از مدرسان مدرسه نوریه [۲۱۳]
صدیق قنوجی، ابجد العلوم، ج۳، ص۱۰۴، بیروت، دارالکتب العلمیة.
ابوعبدالله العز محمد بن احمد بن محمد معروف به نَسّابه (د ۶۴۳ ق)؛ ابوالفتح حسن بن علی بن حسن (د ۶۰۱ق)؛ ابوالحسین هبةالله بن احمد بن محمد (د ۶۱۹ق)؛ ابوبکر محمود بن احمد بن محمد (د ۶۲۹ق)؛ ابونصر عبدالرحیم بن محمد (د ۶۳۱ق)؛ ابوالعباس فضل بن احمد بن محمد (۶۳۱ ق)؛ محمد بن حسن بن علی از نوادگان ابنعساکر و پسر او عمر بن محمد بن حسن بن علی؛ محمد بن اسماعیل بن عثمان بن مظفر بن هبةالله بدرالدین محمد بن حسین بن علی بن قاسم بن علی؛ [۲۱۶]
ذکر اخبار اصبهان، به کوشش ددرینگ، لیدن، ۱۹۳۱م.
شیخ فخرالدین اسماعیل بن نصرالله بن احمد بن محمد؛ مظفر بن محمود بن احمد بن محمد و پسر او قاسم بن مظفر [۲۱۷]
عبدالوهاب سبکی، طبقات الشافعیة الکبری، ج۷، ص۷۰، به کوشش محمود طناحی و دیگران، قاهره، ۱۳۸۳ق/ ۱۹۶۴م.
[۲۱۸]
عبدالوهاب سبکی، طبقات الشافعیة الکبری، ج۷، ص۷۱، به کوشش محمود طناحی و دیگران، قاهره، ۱۳۸۳ق/ ۱۹۶۴م.
نام برد.۸ - فهرست منابع(۱) ابنجوزی، عبدالرحمان، المنتظم، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۸ق. (۲) ابنجوزی، یوسف، مرآة الزمان، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۰ق/ ۱۹۵۱م. (۳) ابنخلکان، وفیات. (۴) محمد ابنشداد، الاعلاق الخطیرة، به کوشش سامی الدهان، دمشق، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۶م. (۵) محمد ابنصابونی، تکملة اکمال الاکمال، به کوشش مصطفی جواد، عراق، ۱۳۷۷ق/ ۱۹۵۷م. (۶) محمد ابنطولون، قضاة دمشق، به کوشش صلاحالدین، منجد، دمشق، ۱۹۵۶م. (۷) عبدالحی ابنعماد حنبلی، شذرات الذهب، قاهره، ۱۳۵۱ق. (۸) عبدالرزاق ابنفوطی، مجمع الا¸داب، به کوشش مصطفی جواد، دمشق، ۱۹۶۷م. (۹) ابوبکر ابنقاضی شهبه، طبقات الشافعیة، به کوشش عبدالعلیم خان، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۹ق/ ۱۹۷۹م. (۱۰) ابنکثیر، البدایة. (۱۱) عبدالرحمان ابوشامه، الذیل علی الروضتین، به کوشش محمد زاهد کوثری، قاهره، ۱۹۴۷م. (۱۲) احمد ابو نعیم اصفهانی، ذکر اخبار اصبهان، به کوشش ددرینگ، لیدن، ۱۹۳۱م. (۱۳) ازهریه، فهرست. (۱۴) عبدالرحیم اسنوی، طبقات الشافعیة، به کوشش جبوری، بغداد، ۱۳۹۱ق/ ۱۹۷۱م. (۱۵) بستانی، تذکرة النوادر من المخطوطات العربیة، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۰ق. (۱۶) حاجی خلیفه، کشف. (۱۷) خدیویه، فهرست. (۱۸) دانشنامه. (۱۹) محمد ذهبی، تذکرة الحفاظ، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۳-۱۳۳۴ق. (۲۰) محمد ذهبی، دول الاسلام، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م. (۲۱) محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م. (۲۲) محمد ذهبی، العبر، به کوشش صلاحالدین منجد، کویت، ۱۹۶۳م. (۲۳) محمد ذهبی، المختصر المحتاج الیه، بیروت، دارالکتب العلمیة. (۲۴) زرکلی، اعلام. (۲۵) جرجی زیدان، تاریخ آداب اللغة العربیة، قاهره، دارالهلال. (۲۶) عبدالوهاب سبکی، طبقات الشافعیة الکبری، به کوشش محمود طناحی و دیگران، قاهره، ۱۳۸۳ق/ ۱۹۶۴م. (۲۷) محمد سخاوی، الاعلان بالتوبیخ، به کوشش فرانتس روزنتال، بغداد، ۱۳۸۲ق/ ۱۹۶۳م. (۲۸) یوسف الیان سرکیس، معجم المطبوعات العربیة و المعربة، قاهره، ۱۳۴۶ق/ ۱۹۲۸م. (۲۹) سیوطی، طبقات الحفاظ، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م. (۳۰) سکینه شهابی، مقدمه و حاشیه بر تاریخ مدینه دمشق (تراجم النساء)، دمشق، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۱م. (۳۱) ظاهریه، خطی، (تاریخ)، ریان. (۳۲) ظاهریه، عشق. (۳۳) ظاهریه، (ادب). (۳۴) ظاهریه، (مجامیع). (۳۵) غنیمه، عبدالرحیم، تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی، ترجمه نورالله کسائی، تهران، ۱۳۶۴ش. (۳۶) عمر فروخ، تاریخ الادب العربی، بیروت، ۱۹۸۴م. (۳۷) الفهرس التمهیدی للمخطوطات المصورة، قاهره، ۱۹۴۸م. (۳۸) فهرس مجامیع المدرسة العمریة فی دارالکتب الظاهریة بدمشق، به کوشش یاسین محمد سواس، کویت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۷م. (۳۹) صدیق قنوجی، ابجد العلوم، بیروت، دارالکتب العلمیة. (۴۰) عمررضا کحاله، المنتخب من مخطوطات المدینة المنورة، دمشق، ۱۳۹۳ق/ ۱۹۷۳م. (۴۱) مارگلیوث، د س، دراسات عن المورخین العرب، ترجمه حسین نصار، بیروت، دارالثقافة. (۴۲) مرکزی، میکروفیلمها. (۴۳) صلاحالدین منجد، معجم المخطوطات المطبوعة، بیروت، ۱۹۷۸، ۱۹۸۰، ۱۹۸۱، ۱۹۸۲م. (۴۴) صلاحالدین منجد، معجم المورخین الدمشقیین، بیروت، ۱۳۹۸ق. (۴۵) صلاحالدین منجد، «المورخون الدمشقیون و آثار هم المخطوطة»، مجله معهد المخطوطات العربیة، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۶م، ج ۲ (۱). (۴۶) عبدالعظیم منذری، التکملة لوفیات النقلة، به کوشش بشار عواد معروف، بیروت، ۱۹۸۴م. (۴۷) عبدالقادر نعیمی دمشقی، الدارس فی تاریخ المدارس، به کوشش جعفر الحسنی، دمشق، ۱۳۶۷ق/ ۱۹۴۸م. (۴۸) یاقوتحموی، معجم الادباء. (۴۹) یاقوتحموی، معجم البلدان. ۹ - پانویس
۱۰ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابنعساکر»، ج۴، ص۱۵۱۶. ردههای این صفحه : تراجم | خاندان ها | علمای اهل سنت | علمای قرن پنجم | علمای قرن ششم | علمای قرن هفتم | فقهای شافعی
|